404

...𝙖𝙣𝙙 𝙞𝙛 𝙖 𝙙𝙤𝙪𝙗𝙡𝙚-𝙙𝙚𝙘𝙠𝙚𝙧 𝙗𝙪𝙨 𝙘𝙧𝙖𝙨𝙝𝙚𝙨 𝙞𝙣𝙩𝙤 𝙪𝙨..._

:∆!..𝙩𝙤 𝙙𝙞𝙚 𝙗𝙮 𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙨𝙞𝙙𝙚 𝙞𝙨 𝙨𝙪𝙘𝙝 𝙖 𝙝𝙚𝙖𝙫𝙚𝙣𝙡𝙮 𝙬𝙖𝙮 𝙩𝙤 𝙙𝙞𝙚_

(روی عکس کلیک کنید یه ویدیو ام هست-)

مردم فکر میکنن سر رفتن حوصله یه حسه ولی نه . یه بیماریه حداقل برا من

 نوشتن | Writing | 書き込み

نوشتن.

نوشتن کاری نیست که فقط نویسنده ها انجام دهند. حتی من نیز وقتی پوچی را احساس میکنم مینویسم. خب البته بقیه(اصلاح میکنم. کمتر از نصف بقیه) متقعد اند که من نویسنده ام. با اینکه خود زیاد به این هویتم باور ندارم. عادیست. من به هیچ‌کدام از هویت هایم باور ندارم.

همین جا تمومش کن الون

نیاز داشتم یکی این را در گوش‌هایم فریاد بزند که مغز عزیزم انجامش داد.

سونگپ میخا-

این داستانو تصور کنید که شما یه برده اید از شدت کتک اینکه نفس بکشی هم خیلیه. دیه داشتی غزل های خدافظی رو میخوندی که خودتو روی کول به ادم قوی هیکل میبینی. ارباب جدیدت-

ارباب جدیدت همون غول کوهستان بود که مردم بخاطر هیکل قویش ازش میترسیدن و همین باعث شده بود اون با مادر پیرش توی کوهستان زندگی کنن و غول فقط تابستونا برای فروش برنج از کوه بیاد پایین. تازه میگن یه نفرم کشتههه.

اره این همون داستانی بود که بزرگتر ها برا بچه هاشون میگفتن تا اونارو بترسونن. ولی...داستانا کجا و واقعیت کجا. بیشتر از به قاتل ترسناک اون شبیه یه ادم گوگولی بود. کسی که از تنهایی نمتونه با کسی ارتباط برقرار کنه. حتی اون شبیه یه اربابم نبود. برات غذا اماده میکرد ، پات که دچار اسیب جدی شده بود رو هر روز ماساژ میداد و حتی هیچکاری که بهت نمیگفت هیچ تازه نمزاشت کاری ام انجام بدی.

_چرا منو خریدی..؟ با اون پولی که برای من با اون وضعیت دادی این بیشتر یه ضرر عه

_چون بنظر میومد اگه من اینکارو نمیکردم کس دیگه ای نجاتت نمیداد...

اره این داستانیه که غول کوهستان بونگچون، و سونگپ توی مانهوای عروس بونگچون میسازن!

داستان این مانهوا رو اون بالا براتون بگفتم و بشدت پیشنهاد میکنم که بخونیدش. کرکترای گاد ، ارت استایل بشدت خوب، داستان واقعاا جالبب و همین‌طور احساسات واقعی از ویژگی های بولدش برای منه که باعث یا خودم بگم خاک تو سرت چرا زودتر نخوندیش:( مانهواش در اصل بی اله ولی کاپل جی ال و استریت هم داره - یکم هم اسمات میداره.

(این شیپ جی ال بودن الهی فداشون شم!)

خلاصه.حالا اومدم صحنه های مورد علاقه ازش رو اینجا بزارم تا باهم لذت ببریم. و خب اسپویل خاصی داخلشون نیست والا-

اینکه بنطرم یه مانهواکا بیاد روتین یک کرکتر از دید یه کرکتر دیه اینطوری نشون بده واقعا بامزه اسس(درسته من به چیزای مسخره علاقع مندم)

چیز بعد آقا دیدین که تو هر چپتر یدونه صفحه هست برای اینکه مثلا بگه عروس بونگچون چپتر فلان اپیزود فلان- آقا از مال این مانهوا خیلیییی قشنک بود . دوتا از مورد علاقه هام اصلا.




و الان وقت اونکه از کرکتر مورد علاقم بگم. سونگپ. اخ من میمیرم برای سونگپ اصلا سونگپ میخام وای تو چقدر اخه خوبی پسر!! اخ پسر به این خوشگلی شما اخه نگا کنید!

اصلا شما نگا کنید این خوشگل پسر رو اصلا وای - اصلا میمیرم براش. اینکه تو هر حالتی انقدررر خوشگلی اخ اصلا مرگم برا پسر

همچنین بنده عاشق اینم که سونگپ رو تو حالت مختلف ببینم چون همه مدل قشنگه.

مثلا وقتی که داره میخنده:

یا مثلا وقتی که داره گریه میکنه:

یا وقتی که حاش از طرف مقابل به هم میخوره:

یا وقتی که به چیزای بد فکر میکنه😔:

یا مثلا وقتی که که خجالت زده است:

یا وقتی که بهت نیاز داره:

یا وقتایی که بنظر میرسه از زندگیش راضیه:

خلاصه که از ارای خوشگلم بشدت تشکر میکنم که بهم گفت این مانهوا رو بخونم و متاسفم برای اینکه نزد تو سرم که زودتر بخونمش اصلا اخ

name : Bongchon Bride

اخ اخ. (هفته اول کار آموزی)

سلام به همگی. این پیام رو الانی می‌خونید که بنده در برابر باد کولر در روز اول هفته دوم کارآموزی هستم-

هفته اول خیلیی طول کشید تا رد بشه ولی مشکل اینه که هرکاری تو این مغازه بود رو من تو همون هفته اول انجام دادم- که باعث میشه واثعا بیکار باشم. مثلا من از شنبه تا چهارشنبه کارای مختلف انجام دادم اما پنجشنبه ~

خلاصه اتفاقات خاصیم نیفتاده صرفا نمدونم چرا دارم تعریف میکنم. فقط بعضی وقتا خیلی بی دقتی میکنم. فلاش جا گذاشتم. گوشیمو جا گذاشتم. خیلی چیزا رو حواسم نیست-

ولی خب بعدم تونستم درس خوندنو شروع کنم و تست زدم یبار و این خوبه- حالا ببینبم چی میشه. عا راستیی اینو ساختم ببینیم باهم!

شاید زیاد خوب به نظر نیاد دوستش دارم. اون روز که گوشیمو جا گذاشتم اینو بافتم تو یه روز. من اغلب از بافتنی خوشم نمیاد ولی اینجور چیزا رو دوست.

یه ماه یبار اعتراف شدن بهش پز نیست , سبک زندگیشه~!

ادامه نوشت: بابا بسته منم خسته شدم ای بابا.

بعدا نوشت: اینو تو چنل ارو دیدم و اینطوری بودم که من:

شما با یک شاهکار طرف هستید.

این چند روز که نتا قطع بود دنبال یه راه سرگرمی بودیم همه و اغلب به فیلم و سریال و انیمه روی اورده بودیم. منم میخاستم همینکارو کنم.

که پیداش کردم. یک شاه‌کار . اقا من فرستادم برا هائل پوسترو و خب فقط خلاصه رو خونده بودم از چیزی خبر نداشت- هائل گفت که اقا این دونگهوا جدیده معروفه کلی اینا. منم یه هومی‌گفتم و شروع کردم به دیدن که فهیدم بلههه . همونه که جیمز معرفیش کرده بود.

name : To be hero x

اقا این پست یجورایی اسپویله و صرفا حهت معرفی نیست- یجورایی دلم میخاد عکسای مورد علاقم ازش رو بزارم و بنظرم نبینییپ رد کنید. البته اسپویل خاصی نیست ولی خب. عکسا متعلق به قسمت ۱ تا ۴ عه. ولی تا الان ۱۲ قسمت ازش اومده!

خب اقا. من برا لین لینگ اینطوریم که : بابا بس کن پسر 🛐✨(با اینکه عادیه ولی خیلی خوبه!) درکل بنطرم میدونید در عین عادییی بودنش واقعا اون جذابیت کاراکتر اصلی رو خیلی داره!

البته برادر با موهای سفیدم واقغا خوشگله ها ولی لطفا لباس نایس نپوس تو خودت جذاب تری🙏 درکل کرکترای چشم ابرو مشکی با موی سفید>>>

خلاصه لطفاً بفهمید تا الان کراش فقط لین لینگ جان.

ایشونم تا الان گی تری- خیلی دوز پسر بود برا نایس🎀

در مورد دخترام بگم که...

مون خوشگله خدایی اره. امن اونجا بخصوص دوستش که موهاشو باز می‌کنه. تو اون جزیره ام خوشگل بودش. و شخصیتش هم قابل قبوله حداقل اما؛

با اختلاف زیاد بنظرم خوشگل ترین دختری که تو دونگهوا وجود داره(هم اخلاقی هم ظاهری.)

خلاصه عکسا رو میبینیم خیلی خوشم میاد. اصلا کیفیت و گرافیک>>>>>

و اقا لین لینگ تو لباس ابر قهرمانانه. خیلی خوشحالم لباسای اون نایس لعنتی رو در اوردی. و خودت شدی. پسر خوشگله!

اصلااقا لین لینگ>>>>. لطفا کاش داستان سریعتر برگرده سمت خودت. یک دیگع از چیزای که راجب این دونگهوا دوست دارم نوع روایته. جوری که زمانو نشون میده. وای خیلی جالبه:).

سو همین.

آنچه گذشت به تمامی ورژن ها.

اولین باری که چنل زدم... یادمه. اسمش ″چی باید صدات کنم!؟-″ بود

از اوسیام داخلش میزاشتم ولی بیشتر چنل بود تا دیلی. توجهم رو این بود که چی بزارم مردم خوششون بیاد.اون واقعا بامزه بود ولی پاکش کردم‌.

این بین رو یادم نبست... اما حدود یسال و چند ماه پیش یکی زدم. اسمش اول ″چایی نبات″ زدم. اونجا خیلی راحت بود. حس خیلی خوبی داشت. اولش تنها بودم. برا خودم حرف میزدم و بهترین حس رو داشتم.

کم کم با دوستام در میون گذاشتمش ، و بعد بقیه اومدن. و خب...من ادمینشون کردم و خیلی جالب بود ؛ واقعا میگم جوری که بچه ها اونجا انقدر راحت باهم حرف میزدن با اینکه همو نمشناختن بعضی وقتا زیاد از حد جالب بود.

اسمش به مرور به ″دکه اهدای صدف″ ، ″ایستگاه صلواتی وانگ یی″ و در آخرین بار به ″very″ تغییر پیدا کرد.

اون دوره که اسمش ″very″ بود دیگه دوستش نداشتم. و به دلایل دیگه ای کلا پاکش کردم.

از وقتی دلم نسبت به ″very″ سرد شده بود ، وبلاگم رو زده بودم و اونجا خیلی حس باحالی داشت. و بعد پاک کردن ″very″ بیشتر از وبلاگم خوشم اومد.

هدفم از رفتن به بلاگفا این بود که همه چیز برام ذخیره بشه چون که میدونستم مرور خاطرات واقعا برام لذت بخشه!

ولی خب نوشتن داخلش یکم دردسر داشت اینا کم پیدام میشد اونجا

اسم وبلاگم اول "ODUN″ و بعدا به ″SOBA″ تغییر پیدا کرد. اما خب بعدا با تغییر تمش اسمش تا الان ″error 404" عه .

تو این بین باز یادمه یه سری چنلا تو تل داشتم...ولی مهم ترینشون بنظرم ″IDK″ بود. خیلی وایب ارومی و ملایمی داشت. اما نمدونم مشکل چی بود. نمخام بگم وای نه . وای وایب بد تلگرام نه فقط ...!

نمشد اونجا راحت بود. حتی پاکش کردم و قبل این اتفاقا یکی به نام ″jk″ زدم اما از اون بیشتر بدم میاد‌ و صرفا نمدونم چرا پاکش نکردم و انداختمش بایگانی.

بعد اینا بازم رفتم سراغ وبلاگم. "error 404" همیشه اینطوری بود مه چیز های خاص و خیلی بزرگ رو داخلش مینوشتم. اما شروع کردم به خودمونی رفتار کردن باهاش و اونم با من خودمونی شد. البته خب اون موقع دیه بچه ها رفته بودن ومن تو بلاگفا تنها بودم ولی خب بازم دوستش داشتم و دارم.

ولی خب بعد به وجود اومدن این قضایا و به هم ریختن نتا دیگه بلاگفا بالا نیومد. لعنت بهش خیلی رو مخ عه.

و خب تا اون موقع که من تصمیم گرفتم باز دیلی بزنم- از بقیه اپای ایرانی زیاد خوشم نمیاد ولی سروش باحاله بنظرم دیزاینی

با اینکه ادمو میترسونه یا با بالا رفتن کاربراش سرور هاش ریدن ولی بازم گزینه بهتری بود.

پس

ساختم و اسمشو گذاشتم ″ستاره روزتاب-!″. البته "ستاره روزتاب″ زیاد دووم نیاورد اما وایب خوبی بهم میداد بنابراین پاکش نکردم. هنوز دارمش.(عکس پروف اونجاست!)

خلاصه که خیلی خوشحالم که برگشتم به بلاگفا!:) دلم برا بچم‌ تنگ شده بود.

تابستون ملت استارت خورد اونقت ما یه هفته دیه باید جمع کنیم یه ماه بریم کاراموزی^^

از روزا که مانهوا خوب پیدا میشه!

یه مانهوایی چند وقت پیش پیش خوندم و بنظرم جالب بود برا همین بنظرم عکس هاش رو بزارم اینجا ~ کلا داستان جالبی داره و همین‌طور ارت استایل کیوت. با شخصیت هاشم خیلییی راحت میشه ارتباط برقرار کرد! و واقغا تک تک شخصیت هاش مورپ علاقمه!

کاراکترایی مهم این مانهوا تقریبا هشت تا کاراکتر اصلی داره!

واقعا با ارت استایلش حال میکنم! اگه بخوابم ارت استایلی رو استادی کنم این قطعا خواهد بود! کاراکتراشم بنظرم زیادی نازن!

یه پسره هست اسمش نیکی عه بنظرم خیلییی نازه! اصلا وای کراشم.

اصلا نیکی یجورایی خیلی. نمتونمش. خیلی خوشگله ولوم کنید!

رنا( اون دختره که موهاش کوتاه حنایی و سویشرت قرمز پوشیده) ام خیلی دوستش دارم. یجورایی خیلی مستقل اما واقعی بنظر میرسه- حالا منظورم از چه نظره؟ از اون نظر که خیبی ضربه ها خرده و هنوزم یکم ضعیفه اما با تمام وجود از اون بچه ها مراقبت میکنه

فلو (اون پسره مو بلنده سفیده!) ام بشدتتت دوست داشتنیه! اصلا مهربونیش خیلی واقعیه. بخصوص عشقی که به رونا دا-

یولی اون دختر بچه عه!(شاید باورتون نشه ولی تا الان نفهمیدم دختره یا پسره-) اونی که موهاش سفیده و کوتاهه! رنا و فلو اونو وفتب تقریبا خودشون نوجووون ان پیدا میکنن و بزرگش میکنن و یه خانواده واقعی ان اصلا.

بعدشم میشی دام (عکس اول اون مو قهوه میشی و پسر بچه عه دام عه! ) بهشون اضافه میشن و کاملا به خانواده واقعی میشن. این وسط بگم میشی انقدر نازه ادم دلش میخاد براش بمیر-

بعدشم اون کونا! (دختره مو بلنده) برخلاف همه تصورات که همیشه دخترای نقش اصلی مانهوا لوسن این اصلا اینطوری نبود! اصلا وای . خیلییی دختر خفتیه!

خلاصه که با مانهواش حسابی حال کردم! و خب کرکتراش قابل لمس بودن و واقعی بنظر میرسیدن و راحت میشد باهاشون همزاد پنداری کرد! خلاصه امیدوارم چپترهای بعدیش سریع ترجمه شه!

name : dam of the forest